اینکه من از اوج احساساتِ قلبم، بدنم به لرزه در می آید و احساس میکنم در حال نوشیدن عصاره ی عشق جاویدان هستم
بسیار عجیب نشان میدهد زندگی در دنیای امروزه را ...!
زندگی در دنیای آرام و کم تلاطم ،غرق در طبیعت و لطافت عجیب باد های فصلی
که گوش خراش ترین نجوا همان زوزه های سگ های گرسنه است
اینها در خونم جریانی بی وقفه دارد
زمان ورود عاشقانه و لطیفت به احساسات مرد با سلابطت روزهایت، تولدی دوباره است
آن معنای ناشناخته ای که در درون نگاهش تمنای محبت عجیب دارد
و دشت های پاییزی زرد رنگ که در موسیقی باد ماهرانه میرقصند و شادیشان را در دلت قنج می دهند...!
بی شک آن زمانی متولد شده ام که اسب های سفید از نوازش دستانم بهره مند باشند ...
و دستان قوی یک مرد عاجزانه انحنای عجیب کمر در آغوش میکشد...!
دنیایم آرامش میخواهد تا قدرت درونیم را آشکار کند
و قدرتی که دنیای امروزه اجازه ی بودنش را نداده است ، حتما در زمان دیگری درخشیده
همه چیز این باور را درونم القا میکند که من برای زمانی از گذشته ای دوردست بوده ام ............
قعر رویا ها...برچسب : نویسنده : 59023o بازدید : 49